عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان ............... روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم
۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه
جشن خاموش نيمه شعبان
۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه
بازگشت ظفرمندانه!
۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه
غیبت
اما فرق این کارآموزی با همه کارآموزی دانشجویان رشته های دیگر در اینه که رفتن ما و کارکردن ما بیشتر از این که به نفع استاد باشه و فلسفه نمره گرفتن توش باشه به نفع ایرانه! نه بابا شعار نمی دم وگرنه اگه نفع اول و آخرش ایران نبود چرا باید توی دوره ارشد به این امر خطیر پرداخت؟ من که توی دوره کارشناسی هم کارآموزی نداشتم.
به هر حال داریم میریم یه گوشه دنج این سرزمین که احتمالا به اینترنت ( به خاطر شرایط شغلی و نه مکانی) دسترسی نداریم و موبایلمان هم معلوم نیست کار کند( به خاطر شرایط مکانی و نه شغلی). به همه دلایل فوق بنده یه مدت غایب خواهم بود. ( حالا نه که حضورم خیلی مهم بود!)
به دلایل امنیتی فعلا نمی گم کجا میرم اما جای حدس و گمان رو باز میذارم. همین قدر بدونید که اگه کارمون رو درست انجام بدیم یه بنای تاریخی کشور به ثبت جهانی خواهد رسید! حالا دیگه مگه کسی می تونه از زیر کار در بره!!!
۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه
خیانت یا روشنفکری
حرفام رو نفهمید میگفت وقتی برای دوستی که دیگه یه دوست نیست قدمی بر می داری یعنی داری به دوست یا همسر جدیدت خیانت می کنی و "اصلا چه معنی داره که اون هنوز با قدیمیه ارتباط داره؟!" حرفام به گوشش نرفت. با چند نفر دیگه هم حرف زدم به این نتیجه رسیدم که من مشکل دارم ؛ ژست روشنفکری گرفته ام و هیچ کس – حداقل بین اونایی که یه مقدار در خط فکری هم هستیم – شبیه من فکر نمی کند! در بهترین حالت شاید اعتقاد داشتند که ارتباط دوباره با یک آدم می تونه خاطرات رو زنده بکنه و آدم به فکر گذشته بیفته و احساسات قدیم و ... و من نمی تونستم با خودم کلنجار نرم که ... "اصلا مگه میشه خاطرات رو فراموش کرد و آیا باید این کار رو کرد؟" ماحصل فقط این بود که من دوباره (دفعه اول رو بعدا می گم ) به این نتیجه رسیدم که چه تفکرات عجیب و غریبی دارم من برای خودم...
دو هفته بعد اومد و گفت امثال شماها خیلی خوبین؛ ذهن بازی دارید که می تونه تفکیک قایل بشه و همه چیز رو فقط دوستی و دشمنی نبینه، یه چندتا حد وسط هم قایل باشه؛ که وقتی دو نفر که با هم دوست بودن به این نتیجه می رسن که نمی تونن با هم بمونن یا ازدواج کنن یا هر چیز دیگه خیلی منطقی این رو می پذیرید و دیگه از اون آدم متنفر نمی شید و می تونید بعد از اون به همون آدم به عنوان یک دوست که زمانی رو باهاش گذروندید نگاه کنید و غیره و ذالک.
موندم بهش چی بگم ... که حالا که خودت نامزدیت با اون دختر به هم خورده و احساس می کنی دلت نمی خواد ازت متنفر باشه اینو فهمیدی! و حالا تفکر بیش از حد باز دیروز ما شد تفکر افراد روشن و امروزی و ایضا خوب؟ نمیدونم! ولی امیدوارم بودم همه اونایی که دم از آینده روشن میزنن می تونستن این نگاه صفر و صد رو از خودشون دور کنن. مطمئنم اونوقت می شد هم کلی شادی در جامعه داشت هم احترام و آرامش و همکاری و ...
و اگه شد... اگه روزی ضرورتش رو حس کردیم ... نسل ما حس کرد و به دنبالش رفت... اونوقت میشه به آینده امیدوار بود...
نمیدونم شاید هم من خیلی آرمان گرام و از واقعیات به دورم...
۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه
سعي و عشق
هاجر به فرمان عشق خود را تسلیم مطلق او می کند و کودکش را از شهر و دیار و زندگی به این دره سوخته می آورد. اما همچون پارسایان و پرستندگان ، در کنار کودک ، به انتظار معجزه ای نمی نشیند تا دستی از غیب برون آید و نهری از بهشت جاری گردد.
کودک را به عشق می سپارد و خود ، بی درنگ ، به سعی بر می خیزد، دویدن، به دو پای اراده خویش؛ جستجو به دو دست توان خویش؛
اما سعی هاجر به شکست پایان می گیرد ، نومید باز می گردد به سوی کودک و می بیند :
به قدرت نیاز و رحمت مهر؛ زمزمه ای! صدای پای آب، زمزم!
جوشش سرشار آبی خوشگوار و حیات بخش، از عمق سنگ!
و درس...
یافتن آب، به عشق، نه به سعی، اما، ... پس از سعی!
گرچه وصالش، نه به کوشش دهند آن قدر ای دل که توانی ، بکوش!
دکتر علی شریعتی ( حج )
زیر نویس :
یه مدتی فکر کردم به بحث تقدیر و از آن مهم تر قسمت و جایگاه عقل و تلاش آدمی از یک سوی و ایمان و توکل و خدا از سوی دیگر. تا اینکه به این نوشته دکتر رسیدم . من قانع شدم! و ایمان آوردم به یافتن به عشق اما پس از سعی!
۱۳۸۹ تیر ۱۵, سهشنبه
قلم
۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه
عكس و متن
دو راهي
دوستي دارم كه از خودم قدري بزرگتره -نزديك به ده سال- مي گفت هيچ وقت تو زندگي خودت رو بر سر دوراهي قرار نده. هر راهي يك نتيجه اي داره و ضرري.انتخابش كن تكليف خودت رو روشن كن و نگذار كه در بلاتكليفي بموني.
۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه
برزيل و آه و ناله يك ملت
منبع عكس ها سايت فيفا تيم ملي برزيل ، پر افتخار ترين تيم جام جهاني، مدعي عنوان قهرماني ، اميد خيل عظيمي از فوتبال دوستان و .... از گردونه رقابت هاي فوتبال حذف شد. مي گفتن هيچ كس انتظارشو نداشت ولي من يكنفر حداقل اميدوار بودم كه اين اتفاق بيفته.( من پيش بيني نمي كنم اما آرزوهام رو اميدوارانه دنبال مي كنم )
۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه
شعور
نمی دانم چه کسی گفته که من میدانم چه طور می توان بر تردیدهای قبل از ازدواج غلبه کرد؛ کدام تفاوت ها بین دو دوست قابل اغماض است و کدام نه والی آخر...
هربار که قرار است به یک نفر مشاوره بدهم می ترسم، شوخی نیست که ... زندگی آینده اش است.
برای یکی احساس می کنی به درد هم میخورند و محسناتش را – که دوستم می دونه و سعی می کنه نبینه – بزرگ می کنم. برای آن دیگری سعی می کنم به هر زبان زنده و مرده دنیا تفاوتشان را - که خود بهتر از من می دانند- جار بزنم و در آخر هم نگران باشم که نکند ...
سومی داستان عشقش را بازگو می کند و چهارمی را در تمام لحظات سرخوردگی کنارش بودم (خدا را شکر که این یکی حداقل الان سر زندگیشه و دیگه غصه خوردن های من تمام شده) به پنجمی باید دلداری بدهم که زندگی هنوز شروع نشده و برای ششمی موعظه می کنم که این جا و این لحظه پایان زندگی نیست و برای هف...
اما مشکل هیچکدام از این ها نیست. حتی اگر مشکلات همه هم حل بشود و بروند به سراغ زندگی شان یا اگر همه در عین سرخوردگی تمام فریادهایشان را بر سر تو بزنند باز هم این مشکل کار نیست.
مشکل آنجاست که وقتی کسی از تو سوالی را می پرسد که می داند تجربه اش را نداری ... یعنی به قدرت تعلق تو ایمان می آورد. این ایمان که می تواند کاذب هم باشد – که حتماً هست – خود آدم را به اشتباه می اندازد و تو فکر می کنی چه خبر است و تو چه آدم با عقل و شعوری هستی. بعد زمانی که پر شدی از اعتماد به خودت ؛ بی آنکه بفهمی در معرض آزمایش قرار می گیری؛ تو همان طور رفتار می کنی که عقلت می گوید، صرفنظر از درستی و غلطی نتیجه تو هرگز نتیجه ای را که از عقلت – که همه دوستان بهش ایمان داشتند – نمیگیری.
و این رنج است و این پایان ماجرا نیست.
زیر نویس:
هفته ای ده بار از خودم می پرسم آیا واقعاً من می فهمم؟ پس چرا آن ها که باید به من اعتماد کنند ذره ای به عقل و شعور من ایمان ندارند و آن ها که هیچ توقعی ازشان ندارم این همه به من معتقدند؟
برادرم می گوید: "فراموششان کن همه آن ها را که ذهنت را منکر می شوند" و من فکر می کنم " آدمی خودش را در آیینه دیگران می بیند" اما کدام تفکر درست است؟
کدام آیینه درست و کدام تصویر حقیقی است؟؟؟