عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۹۱ دی ۲۱, پنجشنبه

آتش باطل


یادش بخیر. آن زمان جاهلی مان که هنوز درس می خواندیم و سر کلاس درس می نشستیم و فکر می کردیم اندوخته ای عایدمان خواهد شد... استادی بود به غایت عزیز. سر کلاس جزوه نمی گفت، حرف می زد. صحبت هایش زندگی بود.
آیت الله زاده بود. اما نسبش در هیچ کجای رفتارش توی ذوق نمی زد. دینش شخصی بود مگر اینکه وادارش می کردیم به دفاع از اعتقاداتش؛ که انصافا به وقت دفاع هیچ وقت نه صدا بلند کرد و نه از کوره در رفت.
یادم هست یکبار در باب بحث ضرورت مرمت آثار باستانی ، حرف هایش به صیانت از میراث مادی و معنوی گذشتگان رسید. به سنت هایی که برایمان به یادگار مانده اند و آثاری که نماینده آن سنت ها یا آدم ها و دوره بیانگر آن آیین ها بوده اند.
در جواب کسانی که توجه رو به جلو و رد شدن از گذشته را تبلیغ می کردند می گفت : " آنچه از بین می رود باطل و آنچه برجا می ماند حق است. هرچه در خلال زمان باقی مانده حتی اگر به سختی و مشقت و با تغییر چهره و ... بلاخره رگه هایی از حقیقت در وجود خود داشته که توانسته از بلای زمان جان سالم در ببرد. پس این سنت ها شایسته احترام و حفاظت و این آثار واجب المرمت  اند."
در جوابش به طعنه گفتیم یعنی اگر اعتقادات و حکومت و مملکت از بین برود آن وقت .... ؟ گفت نمی شود. اما اگر شد لابد ...
***
آیت الله زاده بود و  از مدیران سال های نخست حکومت جدید. بعدتر ها ریاست را رها کرده بود که به تدریس برسد. دینش را می شد در احترامی که به دیگران گذاشت دید و فروتی و خضوعش. با این همه همیشه می گفت : من یک ایرانی مسلمانم.
زیرنویس:
در جواب آن ها که میخواهند به زور جلوی هرچه نماد ایرانی دارد بایستند باید گفت : نترسید. آنچه از بین می رود (لاید) باطل خواهد بود!