عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

بازگشت ظفرمندانه!



برگشتم. سالم و سرحال اگرچه يكي دو روزي ميشه كه دوباره ريه هام پر از دود شده اند و چشمام پر از اشك ... اما اينقدر گرفتاري يه دفعه رو سرم آوار شد كه نرسيدم سر بزنم به دلمشغولي هاي جديد!
چه قدر دلتنگ شده بودم براي اين خانه و خانه هاي ديگر...
ممنونم از همه آن ها كه يادم بودند
فعلا اين سلام رو از من داشته باشيد تا برسيم به بعد ( اگر دست قضا مهلت داد)
زير نويس :
الان دوباره يه سري آدم پيداشون ميشه ميگن مگه رفته بودي سفر قندهار... اصلن فك نميكنن كه سفر سفره ديگه حالا حتما بايد رفت قندهار اونم تو اين شلوغي؟!

۱ نظر:

پیر فرزانه گفت...

خوش آمدی ، جای مهربانی هایت خالی بود.
ممنون از کامنت دلگرم کننده ات برای من .
پاینده باشی دوست نازنین .