عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

آرزوهای فراموش شده

 دو روز پیش باهاش آشنا شدم. پسر خوبیه. اسمش "کامل" ه. یه هفته بود منتظر رسیدن زمان ملاقات بودم. توی محل کار یه دست لباس اضافه هم برده بودم برای تعویض. آدم که با لباس کارمندی سر قرار نمی ره! خلاصه اینکه دیدمش. توی این جلسه بیشتر به هم نگاه می کردیم تا حرف خاصی بزنیم یا... بیشتر سکوت بود و دیگر هیچ.
وقتی دیدمش، گفتم: ووه.چه با کلاس... تقریبا جا افتاده بود. مثل خودم ، چند تار موی سفید هم در کنار طره های مشکیش داشت.
تقریبا قد بلند است، اگرچه چند سانتی متری بلند تر ، برازنده ترش می کرد و چشم هاش ... اون قدر لبریز غروره که قدرت نگاه کردن رو ازت می گیره. نزدیکش شدم ، طوری که نفس هاش رو حس کردم و حتی دست هام رو دور گردنش حلقه زدم. فکر کردم مدت هاست منتظر همین لحظه ام و مطلقا خیال ندارم دوباره این رویا رو - به دست خودم - نابود کنم...
حالا فکرش رهایم نمی کند. رویای دوباره دیدنش و لحظه شماری هایم برای قرار بعدی؛ تمامی ندارد.
.
.
.
.
.
.
*رفته بودم کلاس سوار کاری. " کامل" اسب سیاه زیبایی است.به همان زیبایی که توصیفش کردم!
سوار کاری بزرگترین آرزویی است که احتمالا بعد از یادگیری راه رفتن و قبل از دوچرخه سواری بهش فکر کردم. گاهی انگار حتی فرصت نمی کنم آرزوهای دم دستم را که چندان هم دور از دسترس نیستند ، پیگیری کنم. روز مرگی های زندگی حتی آرزوهای بزرگ را هم نابود می کند. اما وقتی مصمم می شوی، می توانی وسط ساعت کاری مرخصی بگیری، لباس عوض کنی و سرخوش در اولین جلسه کلاس حاضر شوی.
زیرنویس:
اگه کسی شوکه شده - به هر دلیل - مشکل از من نیست. از جامعه است که باعث می شه از هرکسی بشه انتظار هرکاری رو داشت          
و اینکه ...قرار بعدی من و کامل دوشنبه است.

۳ نظر:

Unknown گفت...

همیشه لابلای مشکلات زندگی فرصتی هست برای زندگی کردن. اونطوری که دلمون بخواد.

زهره سادات گفت...

دلمان غش رفت.

زاغچه گفت...

wow!fantastic...
من فکر می کنم آدم اگه تو زندگیش دنبال کاری که دوست داره نره ضرر بزرگی کرده.ریسک کردن کار هرکسی نیست