عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

آوردگاه فرهنگی


خدا رو شکر. تمام شد و رفت.
بزرگترین آوردگاه فرهنگی و حاصل ربع قرن جهاد! البته آن هم از نوع فرهنگی به خوبی و میمنت برگزار شد و خاتمه یافت
حالا بزرگراه رسالت، ترافیک عادی عصرگاهی اش را باز یافته و تب کتاب خری هم به همان سرعتی که آمده بود فرو نشسته.
این روزها، صحبت آمار است و تحلیل آن...

می گویند نمایشگاه کتاب فرانکفورت به عنوان یکی از معتبرترین نمایشگاه های جهانی، هنوز نتوانسته است بیش از نیم میلیون نفر بازدیدکننده را جذب کند و این درحالی است که نمایشگاه 25 ام ، این رکورد را پشت سر گذاشته است.

حداقل این یک بار را خیال ندارم به اعداد و ارقام شک کنم. باور کرده ام. فقط نمی دانم آیا همه آن کودکان بیگناه زیر 3 سال که در آغوش والدینشان، در میان جمعیت له! می شدند جزو این نیم میلیون بازدیدکننده هستند یا نه؟!

البته ما عادت کرده ایم همه رخدادها را آن طور که مایلیم تفسیر کنیم. شاید به همین دلیل است که نمی نشینیم به فکر کردن که کجای کارمان مشکل داشته که جماعت بافرهنگ و کتابخوانمان؛ محوطه مصلی را با دشت و دمن و یکی از جمعه های اردیبهشت را با روز سیزده بدر اشتباه گرفته اند و به اتفاق اهل و عیال، شلنگ تخته اندازون راهی کعبه مقصود شده اند.

واقعا جای تاسف است که حاصل ربع قرن جهاد فرهنگی شده سرگردانی جماعتی که هیچ تفریحی ندارند و همه دلخوشیشان شده له شدن در خطوط مزدحم خرید کتاب و البته دمشان گرم! همین که دست خالی نمی روند و در میان سبد سوراخ خریدشان حتی شده به زور، یا شاید جو زدگی، شاید هم رودربایستی کتابی را جا میدهند جای شکرش باقی است.

فقط ای کاش تا سال دیگر، همه سختی های زندگی اجازه بدهد نو کتاب را تورقی بکنند...

زیر نویس:

  • با پوزش از همه کسانی که این مطلب در موردشون صدق نمی کنه 

  • صد البته منظور من از شلوغی چیزی بیش از آن است که نشان دادم... 


۱ نظر:

زاغچه گفت...

دوتا صندلی یا سکو تو نمایشگاه تعبیه نکردن که مردم خسته دقیقه ای روی آنها بنشینند و استراحت کنند. امسال از اتوبوس و ون هم خبری نبود و باید کل مسیر از مترو تا شبستان را پیاده طی می کردیم. هرسال بدتر از سال گذشته.