عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

50 سالگي


ديروز پدرم 50 ساله شد.
دوست داشتم براش جشن مي‌گرفتم و هديه مي خريدم و ...
هميشه فكر مي كردم كه احتمالا پدر 50 ساله عطر و بوي ديگري دارد. مي توانم بهش بخندم و بگويمش كه پير شده‌اي ديگر مرد!
دو ماه پيش به مادر گفتم براي روز تولدش سفره اي بينداز و قرآن خواني بگير يا هركاري كه كادوي تولدش باشد. غصه اش گرفت و رو برگرداند كه يعني من طاقتش را ندارم، برو بچه.
ديروز تو اين فكر بودم كه چه قدر خوشحالم مي توانم خبر آزادي را هديه تولد پدر كنم كه دوستي آمد و موضوعي را گفت و هديه مناسب خودش پيدا شد.
ديشب مادر رفته بود سر مزار و بعد هم شام خريده بود كه يعني تولد پدرتان است ديگر...
گاهي ؛ افعال هيچ وقت ماضي نمي شوند!
زير نويس:
ديروز اولين سالگرد تحويل ناپلئوني پايان نامه كارشناسي ام بود. چه قدر دوست دارم همه چي يه مناسبت خاص داشته باشد.... 

۷ نظر:

MHMD Moeini گفت...

خدا رحمتشون کنه / پدرتون توی سقوط هواپیما از دنیا رفتن؟

ناشناس گفت...

مرگ برای همه انانهاست. اما خاطرات و لحظه های تلخ وشیرین فراموش نمی شوند.
خدا رحمت کند پدر شمارا.

ز. بیات گفت...

ممنونم.
@ محمد: هم آره هم نه. به يه وسيله پرنده ديگه مربوط ميشه.
كجاي حرفم اينقدر تابلو بود؟!

MHMD Moeini گفت...

هیچ جاش ... یه سابقه ذهنی بود از یکی از پست های قبلیت

ناشناس گفت...

سلام وب و مطالب قشنگی بود بخصوص مقایسه زندانی ایرانی و آمریکایی

ز. بیات گفت...

@‌ MoHaMmAd : درسته. پس اين نكته سنجي و توجهتون به اين خونه نياز به تشكر ويژه داره

ثمین گفت...

خدابیامرزتش