عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

مادر ايراني از نگاه نو!

براي من و شايد خيلي هاي ديگر مادر معني خاصي دارد.
كسي كه بوي محبت مي دهد و عشق با او معنا پيدا مي كند و ...
براي من كلمه مادر هميشه بوي "مادر " علي حاتمي را مي داده و هرگز نتوانسته ام چيزي را جز آن تصوير، جايگزين كلمه مادر بكنم.
اين روزها برنامه هاي مفرح و آموزنده و بي نظير صدا و سيما انگار كه بدجوري قصد تخريب همين تك چهره هاي ماندگار را دارد.
مادر جان شكوه را خاطرتان هست؟ چه مصيبتي بود شنيدن صدايش از تلويزيون وقتي در سريالي عصباني مي شد و تمام فرياد هايش را بر سر بچه و داماد و همسر خالي مي كرد... به غولي مي مانست كه وجودش براي ترساندن بود و بس. اگر هم لحظاتي مهربان مي شد همه درصدد برداشتن كلاهش بر مي آمدند و دوباره دادش در مي آمد و فريادش گوش فلك را كر مي كرد....
مامان قزي و آفاق هم در سريال جديد تلويزيون (خوش نشين ها) در همين راستا هستند. مادراني خسته و عصبي كه حوصله اي نه براي فرزندشان دارند نه براي نوه ها. آن ها كه به راحتي فرزندانشان را نفرين مي‌كنند و ...
باور نمي كنم كه همه اين نقش ها تصادفي باشد. براي ما و نسل بعد و قبل از ما مادراني به تصوير كشيده مي شوند و بعد تر الگو مي شوند كه خسته و عصبي اند و فرياد مي كشند. " الهي جز بگيري ،‌درد 1 ساعته بگيري و ...."
نمي گويم به سبك فيلم هندي مادران را مهربان نشان دهيم . نه! گشتي در همين شهر درندشت بزنيم و سراغي از مادر هاي معمولي شهر - نه خيلي فقير، نه خيلي غني - بگيريم. مادراني كه كار مي كنند، درس مي خوانند و دوست دارند مادر و همسر خوبي باشند براي خانواده شان.
مي دانم كه شايد " مادر" علي حاتمي را امروز حتي نتوانيم در مادربزرگهايمان پپدا كنيم اما ... باور كنيد تصوير تلخي كه از مادر امروزي _ تازه آن هم نه كارمند و گرفتار بلكه خانه دار - به زور در باورمان مي نشانند؛ نه لياقت نسل ما را دارد و نه نسل هاي قبل و بعد را...
زير نويس: 
قهوه تلخ اندكي تيتراژش را تغيير داد و نام آهنگساز اصلي موسيقي اول را به مجموعه عوامل اضافه كرد. به همين راحتي مي توان كاري را نهادينه كرد و اعتراض به حقي را در گوش آدمي اهل! فرو كرد. 

۷ نظر:

چرک نویسی در زمهریر گفت...

عزیز دل مادر خودش رسانه است دیگر دشمنی نمی تواند رسالت او را به بازی بگیرد

اتاق روبرويي گفت...

با تو موافق نيستم دوست من.
ميداني زمانه ما پر شده است از مادرهايي كه عصبي و خسته اند مي داني چرا؟
چون مردهايشان ، پدرهايمان را ميگويم گاهي آنها را نميبينند البته قبلا هم ديده نمي شدند اما مادرها آن زمان حقشان را مطالبه نمي كردند اما مادرهاي الان حقشان را از مردهايشان مي خواهند اما آنها ...
براي همين خسته مي شوند ... عصبي مي شوند ... دلتنگ مي شوند ...

زاغچه گفت...

سلام
به کسی که هوشیاری اش را با من قسمت می کند
منت گذاشتی بر من وبلاگم رو خوندی و نظر دادی خوشحال شدم
قلمت عالیه فوق العاده می نویسی و احساساتت رو خوب بیان می کنی فقط قالب وبلاگت رو باید یه کم سروسامون بدی
مثلا قسمت سمت راست وبلاگت خالیه این خیلی تو چشم میاد
درپناه خدا باشی

زاغچه گفت...

این مادرا هیچ شباهتی با مادر من و مادربزرگ من حتی خواهر من ندارن اما می ترسم در آینده من با این مادرهای تلویزیونی که اسباب خنده دیگران اند شباهت پیدا کنم!!!

Unknown گفت...

حالا که خوراک فرهنگی ایرانی جماعت شده باشد صدا و سیما، چه انتظار.
وقتی که خانواده ایرانی تمام سرگرمی اش این چیزها باشد باید فاتحه بخوانی برای هر آنچه داشتی

پیر فرزانه گفت...

من نمی فهمم کدام شیرپاک خورده ای به اینها گفته هرچه میزان جیغ و داد و فریاد در یک سریال طنز بیشتر باشد مورد پسندتر است . هیچوقت از کارهای سعید آقاخانی و رضا عطاران خوشم نیامده است . طنز سخیفی دارند و رسما لودگی می کنند تا طنازی .
............
درست است که این روزها زنها و مادرها زیر بار مشکلات واقعی زندگی پشت خم کرده اند و ناراحت و عصبی اند اما رسالت یک برنامه ساز کاستن این عصبیت است نه تشدید آن به بهانه ی طنز.
من خوشحالم که دیگر برای دیدن هیچکدام از این برنامه ها وقتی برای تلف کردن نمی گذارم.

زاغچه گفت...

سلام چه خوب شد که سمت راست وبلاگت رو پر کردی خوشحالم می کنی منو می خونی منتظر نوشته هات هستم زود به زود