عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۹۰ مرداد ۱۷, دوشنبه

خدای او و من



خدای من ، مثل خدای تو مهربان نیست. خدای من جبار است و اطاعتش ، به هر اندازه که در توانم باشد، از روی جبر است و نه علاقه. پس در قبال کارهایی که می کنم، پاداشی در انتظارم نیست...
---                                            -----                                                      -----
مثل خیلی های دیگه؛ من و برادر کوچیکه- که البته حالا دیگه مردی شده برای خودش- این روزها روزه دار شده ایم. اینکه در روزه گرفتن، چه سرّی هست و چرا با اینکه سخت تر از نماز خواندنه، ( اون هم توی این گرمای طولانی تابستون) اما انجام دادنش برای من یک نفر ، حداقل، میل و رغبت بیشتری ایجاد می کنه ؛ نمی دانم. فقط می دونم در همه این سال های روزه داری، هرگز نه من غر زده ام و نه برادر کوچیکه.
امروز وقتی رنگ مثل گچ صورت برادرم رو دیدم و اضطرابش رو از عقب موندن از درس هایش و از سوی دیگر عدم تواناییش در درس خوندن، با زبان روزه؛ پیشنهاد دادم بعضی روزها که درس های سنگین تری دارد، خودش را معاف کند از روزه گرفتن، که کنکور پیش رو، بیش از این کابوس همه روزهایش نباشد. نپذیرفت و در جوابم حرف های ابتدای مطلب را زد.
نمیدانم چرا و تحت تأثیر چه کسی، خدای جبار را شناخته است.هرچه می کنم به دین خدای من ایمان بیاورد، نمی شود که نمی شود.
خدای من مهربان است. زودرنج هم هست.قهر هم می کند اما اهل حرف است. هرچه قدر هم غمگینش کرده باشم از شنیدن حرف هایم روگردان نیست. با خدای من می شود عتاب کرد یا حتی سرش فریاد کشید. گاهی حتی فکر می کنم که آن قدر بچه بدی بوده ام که اشک خدایم را هم درآورده ام.
خدای او اما... فقط قانون هایش را بلد است. بی تبصره و بی تبعیض. و برادرکم هر چه قدر که تلاش کند قادر به راضی کردن این خدای سنگین دل نیست.
برای خدای من که روزه می گیری، دلت شاد می شود از تعامل برقرار کردن . همچون دوستی که دعوتت کرده و منزلش آن سوی شهر است. برای رفتن و رسیدن به خانه اش، سختی می کشی اما هم خودت از دیدار آن دوست شاد می شوی و هم می توانی منتی بر سرش بگذاری، حتی ناگفته.
او که برای خدایش روزه می گیرد از ترس 900 روز کفاره است و فریاد سهمگین پروردگار...
می دانم که به زودی یوغ اطاعت از این خدا را به کناری می اندازد و از این فرمانش نیز، همچون سایر دستورات، سرباز می زند.با خدای من نیز که غریبه است... آن وقت در خلوتش، جای خالی یک تکیه گاه، یک امید هرچند کمرنگ، خالی می ماند.
زیر نویس:
خدا از خالق این خدای خشن برای برادرم و سایر همفکرانش، نگذرد.
 یا شاید هم ... بهتر باشد بگذرد.
 خدای مهربان من، افسوس می خورد و می گذرد.

هیچ نظری موجود نیست: