عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۹۰ فروردین ۱۲, جمعه

دردی به نام بازمانده بودن


من سال ها ست که " حق بودن مرگ " را قبول کرده ام . اصلا مردن در نظر من به خودی خود، بد نیست، هرچه فکر می کنم کار نکرده ای ندارم یا آرزویی که به خاطرش برای ماندن در این دنیا التماس کنم؛ تمام سختی و بدی مرگ برای بازماندگان است. از بازمانده بودن متنفرم اما از حقوقم به عنوان یک بازمانده آگاهم.
 بعضی مواردی هست که باید باشد، باید اتفاق بیفتد تا حس کنم عدالت محقق شده .شاید خیلی ها آن را لطف خدا بدانند اما من معتقدم در برابر آنچه که از آدمی می گیرد فراهم آوردن چند شرط کوچک ، لطف بزرگی نیست. اینکه وقتی عزیزترین ِ آدم ، دو سه روزی بیمار باشه که ته ذهنت حداقل برای چند ثانیه به نبودنش فکر کنه، وقتی آخرین لحظاتش رو می گذرونه بتونی عمق آخرین نگاهش رو درک کنی یا وقتی فوت کرد کنارش باشی و بتونی سرش رو روی سینه بگذاری. اینکه بتنونی شاهد رفتنش باشی، شستن و کفن کردن و آخرین خداحافظی با جسمی که همه زندگیت بوده و خاک ریختن بر روی همه تکیه گاهت...
همیشه خودم رو به خاطر همه این حقوقی که برای خودم محفوظ می دونستم و ازم گرفته شد محق می دونم و چون این حق رو هیچ کس جز خود خدا ازم نگرفت ، هیچ وقت توی این سال ها ، نتونستم یا نخواستم حس طلبکاری ام رو کنترل کنم. و از اونجا بود که فهمیدم درسته که مرگ حقه و اکثر مردم شاهد مرگ والدینشون خواهند بود اما چه طور مردن و شرایط بعد از اون که برای هر آدمی متفاوته ، می تونه درجه خوش شانسی آدم ها رو مشخص بکنه؛ لطفی که خدا از من دریغ کرد...
من دیروز فهمیدم هنوز در برابر بعضی ها خوش شانس ترم. اگر من فرصت خداحافظی نداشتم در عوض، کسی این فرصت را غصب نکرده بود، اگر من نتونستم سری رو در بغل بگیرم و تا صبح گریه کنم، هیچ کس جز خدا مقصر نبود؛ اما من اینقدر خوش شانس بودم که به دنبال جسم ِ عزیزترینم راه برم و شاهد آرام آرام مدفون شدنش باشم، اگرچه حسرت خیلی چیزها بر دلم ماند اما من در مقایسه با این روز های بعضی ها، بسیار خوش شانس بودم؛ بسیار بسیار خوش شانس ...
این روزها مقایسه می کنم شرایط را و خوب می دانم که " سخت تر از نبودن بر بالین عزیزان به هنگام وداع، هیچ دردی نیست"
زیر نویس :
کسی رو می شناسم  که همان روز ده فروردین ، اولین سالگرد پدرش بود. برایش خوشحالم که مراسم پدرش را تهران برگزار نمی کنند والا معلوم نیست تا چند سال باید در سالگرد پدرش، شاهد جو امنیتی می بود...

هیچ نظری موجود نیست: