عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۹۵ دی ۱۷, جمعه

بازگشت از کما

حال و هوای این روزهای من، مثل بیرون اومدن از کما میمونه. دنیای دیگری که تجربه میکردم، خوب بود یا به بیان بهتر متفاوت بود. در عالم بیهوشی و مدهوشی، روزهای متفاوتی از قبل را تجربه کردم. رفتارهای متفاوتی را بروز دادم و شخصیت های متفاوتی را نقش آفرینی کردم.
حالا که برگشته ام و به این خانه و به آن روزهای دور نگاه میکنم، یادم می آید که چه قدر فاصله گرفته ام از همین «جیم انور» ساده ای که بودم. صرفنظر از بزرگ شدن من و تغییر زیاد دنیای مجازی و ابزارهای ابراز عقیده و چه و چه و چه و ...، حس زنی میان سال را دارم که تمام جوانی اش را در کما بوده و بی خبر از همه جا و همه کس برگشته.
شاید اگر بیدار نشده بودم از اون خواب هم شیرین و هم تلخ، هیچ وقت یادم نمی افتاد که گذشته من، «جیم انور» بودن من چه شکلی بود. شاید اصلا تا زمانی که یادم نیاد و به همون قالب پیشین برنگردم، هیچ چیز سر جای خودش برنگردد.

برام دعا کنید. دعا کنید که دوباره توی پیله خودم فرو نرم...

۲ نظر:

آبتین گفت...

تبریک و خوش آمد فراوان جهت این بازگشت و با آرزوی تکرار موفقیت های گذشته
از صمیم دل امیدوارم این دوری و پیله موقتی حاصلش تنها پروانگی و پختگی بیشتر باشه :)

گلابی گفت...

به نظر من، همه آدم ها هر از گاهی توی پیله خودشون فرو میرن....
خیلی وقت ها که با کارفرماهایی کار می کردم که جز چیدن بال آرزوهای شما و فحش دادن، کار دیگه ای بلد نبودند همین حس رو تجربه می کردم... اما الان یاد گرفتم که دیگه با کی چحوری برخورد کنم.