عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

گودر، پر!

همین چند ماه پیش بود که دیدم دوستانی که دلم میخواهد در فضای ریدری ببینمشان، پیغام های سربسته مرا نمی شنوند و سر از مسیر بی بازگشت ریدر، در نمی آورند. برای همین دست به کار شدم و در یک محیط نسبتا رسمی داد سخن در باب مزایای گودر، آغاز کردم:
از دور زدن فیلترینگ گفتم و مشاهده بی دغدغه محتوای سایت ها و وبلاگ ها...
از در دسترس بودن ها و دست شستن از تعلقات و تزیینات و رنگ ها و ...
اما، همه چیز به کنار، گودری حسنی داشت که در این دنیای مجازی، هیچ نداشت... 
در گودر حرف ها را می شنیدی بدون آنکه مهم باشد چه کسی گوینده آن است.اول کلمه بود و نه گوینده. گودر همان بود که توصیه شده بود : "حق را بشنوید، از دهان هرکه باشد" و ما یاد نگرفته بودیم؛ گودر مجبورمان کرد تمرین کنیم...
***
انگار تازه فهمیده ام در همه این دنیا، آنچه که اهمیت دارد عکس توست و نسبتت با دیگران، اسم تو و هویتت. در این دنیا افکار تو پشیزی ارزش نخواهند داشت اگر با کسی دوست نباشی و اسمت را کسی نداند و ....
مهم نیست در روزنامه کیهان کار کنی یا شرکت گوگل؛ برای همه اول عکست مهم می شود و بعد حرف هایت...
شاید برای همین بود که بساط گودر برچیده شد.
تازه می فهمم آدم هایی که توانایی شنیدن دارند، چه اندک شده اند در تمام وسعت دنیا...
***
چه قدر نیاز داشتم به شنیدن حرف هایی که فقط کلمه بود و ندای دل ... و اصلا چه فرق می کند ندای دل چه کسی؟! دل اگر دل باشد، دیگر صاحبش فرقی ندارد.
دلم برای شنیده شدن - بی آنکه دیده شوم - تنگ شده...

۱ نظر:

زاغچه گفت...

چه حیف شد که گودر بسته شد. بین شبکه های اجتماعی من گودر را از همه بیشتر می پسندیدم. گودر یه شبکه اجتماعی بود برای کسایی که یه جورایی با نوشتن سر و کار داشتن. قضیه فیلترینگ هم بیشتر باعث سوق دادن کاربرا به گودر شده بود.