عشرت كشيم ورنه به حسرت كشندمان       ...............          روزي كه ازين جهان به جهان دگر شويم

۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه

همه چی آرومه

این حکایت سه سال گذشته ماست و البته قطعاً مدتها قبل از آن هم این بازی در جریان بوده فقط من به شخصه نمیدونستم یا به عمق فاجعه پی نبرده بودم.

" همه چی آرومه " به شکل نوینش از زمانی آغاز شد که همه تصمیم گرفتند در چشمان مردم زل بزنند و بگویند هرچه کرده اید، دیده اید، شنیده اید، گفتید و ... نکرده اید، ندیده اید، نشنیده اید و حتی نگفته اید. در وقیحانه ترین حالت به مردم گفته شد " شما نبودید. وجود نداشتید و علی رغم تلاشتان ما، شما را ندیدیم"

از زمان شروع فاز چندم سریال تلویزیونی "همه چی آرومه " سه سال و اندی می گذره. یک سال و نیم اول به این گذشت که اوضاع داخلی آرومه. باور کنید همه کسانی که توی خیابون می بینید ایادی بیگانه اند حتی اگر خود شما باشید. شما فریب خوردگانی و حتی تطمیع شدگانی هستید که هنوز خودتون نمیدونید.این مرحله با ضبط! سرسلسله، به نظر تمام شده بود. اگرچه اصلا نیازی به این کار نبود و کشور در امن و امان بود.

مرحله دوم متفاوت بود و با " باور کنید " شروع شد. در این فصل که حدود یه سال طول کشید باید باور می کردیم همه کشورهای عربی یک دفعه بعد از 30 سال و پس از اینکه باورشون شده بود همه چیز در مملکت ما آرومه! به فطرت اسلامی شون رجوع کرده و متحول شده اند. این فصل از سریال با پیش نرفتن وقایع براساس میل سازنده، آرام آرام محو شد. خوشبختانه در این حین سوژه دیگری پیدا شده بود.

فصل سوم: " باور کنید در سوریه همه چیز آرومه!!!"

در این فصل که دیگه صدای خبرگزاری های محترم و برادران عزیز خودی را هم درآورده بیشتر به کمدی می مونه.

در جدید ترین قسمت که امروز پخش شد، یک کاروان زائر ایرانی ربوده شده اند و به دنبال آن بعد از یک سال و خرده ای درگیری بلاخره اعزام زائر به سوریه ممنوع شد. (این یعنی الان شرایط خطرناک تر از دیروز و روزهای قبله) اونوقت یه خبرنگار با یه هواپیمای نسبتا خالی میره حلب و از داخل و خارج هواپیما و فرودگاه فیلم میگیره که ببینید چه قدر همه چی آرومه و ما تونستیم به راحتی فرود بیایم! بعد این آقای خبرنگار با یه اسکورت نظامی! مسیر فرودگاه تا شهر را طی میکنه، در بین راه گرفتار کمین تروریست ها میشن، اسکورت نظامی زخمی میشه ، دوباره به گروه حمله میشه و ... در پایان آقای خبرنگار در کمال خونسردی وسط اون همه درگیری، یه تاکسی!!! می گیره و میره شهر. و ما نتیجه میگیریم که اوضاع در سوریه آرام است.

*** 

برادر ضرغامی! نسلی که این سریال خوش ساختتان را می بیند یا رزمنده بوده یا زیر باران آتش و باروت زندگی کرده و یا زندگی اش از ابتدا با آن پیوند خورده. دیگه تو رو خدا فیلم جنگی برامون نساز. همون هر روز اسد رو بیاری نشون بدی با هیئت دولتش که خیلی خونسرد جلسه تشکیل دادن کافیه. اگه خواستی یه اجلاسی، همایشی هم اونجا بذاری بد نیست. اگه جشنواره فیلم با حضور دهنمکی و سلحشور باشه که دیگه عالی میشه. باور کن این طوری باور می کنیم همه چی آرومه و نیاز به این همه هزینه نیست.

زیر نویس:

  • اینقدر این برادرهای سوری ما رو دوست دارن که حتی برای یه خبرنگار معمولیمون که با وسایل و هیئت همراه کلا توی یه تاکسی جا شدن؛ یه کاروان اسکورت نظامی فرستادن. شما فکر کنید این همه محبت کجا دیده شده آخه؟! 
  • اگرچه خبری در خصوص ترکیب سنی و جنسی اعضای کاروان ربوده شده نخوندم، اما با تمام وجود دوست دارم باور کنم که اون کاروان یه کاروان عادی بوده و بعد هم اینکه همه اعضاش، عادی بوده اند. نه اینکه از زن و بچه مردم به عنوان سپر و پوشش استفاده شده باشه... 
حیف که احتمالا حقیقت چیز دیگری است...

۲ نظر:

پیرفرزانه گفت...

اول : ممنون از پیغام مهربانی هاتان
دوم : مگه همه چیز آروم نیست ؟ شما شک داری ؟؟؟؟

زاغچه گفت...

همه آنچه را که باید بگی به کمال گفتی.